گویا اندیشه

فلسفه یعنی رنج..فلسفه یعنی درد/حالا افتخاره که بگی رنجورم؟

گویا اندیشه

فلسفه یعنی رنج..فلسفه یعنی درد/حالا افتخاره که بگی رنجورم؟

قیصر امین پور

اول آبی بود این دل، آخر اما زرد شد
آفتابی بود، ابری شد، سیاه و سرد شد


آفتابی بود، ابری شد، ولی باران نداشت 
رعد و برقی زد ولی رگبار برگ زرد شد
... 
صاف بود و ساده و شفاف، عین آینه 
آه، این آیینه کی غرق غبار و گرد شد؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد