نیما یوشیج
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
نیما یوشیج
+ متن کامل شعر
http://kafiketabp.blogfa.com/
گرم یادآوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم
تو را من چشم در راهم
نیما یوشیج
+ متن کامل شعر
http://kafiketabp.blogfa.com/
من هرگز نخواستم که از عشق ، افسانه یی بیافرینم .
باور کن .
من می خواستم که با دوست داشتن زندگی کنم – کودکانه و ساده و روستایی .
بار دیگر شهری که دوست می داشتم - نادر ابراهیمی
- تو انتظار نداری شاه سابق برگردد ؟
- مگر مغز خر خورده ام . اگر می خواستند برش گردانند اصلا چرا می بردندش ؟ ورق بر می گردد اما شاه بر نمی گردد .
- چرا ورق بر می گردد ؟
- مگر شده که بر نگردد ؟ تاریخ یعنی برگشتن ورق و باز هم برگشتن ورق . این حرف را یک جوان که ازش بازجویی می کردم به من گفت . حافظه ی بدی ندارم . نمی دانم چرا توی مدرسه ، آن مزخرفات را نمی توانستم یاد بگیرم .
- به نظر تو کی ورق بر می گردد و چطور بر می گردد ؟
- نمی دانم . شاید وقتی که مسلمان های حاکم بیش از حد مردم را زیر منگنه بگذارند و نقش همان معلم شرعیات مرا بازی کنند .
فردا شکل امروز نیست - نادر ابراهیمی
اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
خاطرات یک محکوم - ویکتور هوگو
مشخصه ی یک مرد نابالغ این است که میل دارد به دلیلی، با شرافت بمیرد; و مشخصه یک مرد بالغ این است که میل دارد به دلیلی، با تواضع زندگی کند
ناتور دشت - دی جی سلینجر
ای سرزمین! کدام فرزندها، در کدام نسل تو را آزاد آباد و سربلند، با چشمان باور خود خواهند دید؟ ای مادر ای ایران! جان زخمی تو در کدام روز هفته التیام خواهد پذیرفت؟ چشمان ما به راه عافیت تو سفید شد.ای ما نثار عافیت تو.
نون نوشتن - محمود دولت آبادی
پرندگان همه خیس اند
و گفتگویی از پریدن نیست
در سرزمین ما
پرندگان همه خیس اند
در سرزمینی که عشق کاغذی است
انتظار معجزه را بعید می دانم...
خسرو گلسرخی
وقتی گرسنه ای یه لقمه نون خوشبختیه.
وقتی تشنه ای یه قطره آب خوشبختیه.
وقتی خوابت می آد یه چرت کوچیک خوشبختیه.
خوشبختی یه مشتی از لحظاته ...یه مشت از نقطه های ریز که وقتی کنار هم قرار می گیرن یه خط رو می سازن.
فریاد مورچه ها - محسن مخملباف
ژنرال!
تانک ات قوی ترین خودروست
جنگل را فرو می ریزد،
و هزاران نفر را له و لورده می کند.
اما یک عیب دارد:
نیاز به یک راننده دارد.
ژنرال!
بمب افکن ات قوی است
از توفان سریع تر پرواز می کند،
و از یک فیل بیشتر بار می کشد.
اما یک عیب دارد:
نیاز به یک خلبان دارد.
ژنرال!
از انسان استفاده های زیادی می شود کرد.
او می تواند پرواز کند و می تواند بکُشد.
اما یک عیب هم دارد:
می تواند بیاندیشد!
برتولت برشت
بیژن : شما چقدر شکسته شدید!
دریا : زن ها زود پیر می شن ! می دونین چرا ؟
چون عروسک بازیشون هم جدیه ! روی عمرشون حساب می شه !
از دو سالگی مادرن !
بعد مادر برادرشون میشن ! بعد مادر شوهرشون می شن !
باباشون که پا به سن می ذاره ازشون پرستاریِ یه مادر رو می خواد !
گاهی حتی مادر مادرشون هم میشن !
من شوهر نکردم !
ولی مادر مادرم بودم ! مادر پدرم بودم ! مادر برادرم هم بودم !
تازه به همه یِ اینا بچه هایِ به دنیا نیامده ام رو هم حساب کن !
مادر اونا هم بودم.
باغهای کندلوس - ایرج کریمی
برای من
دوست داشتن
آخرین دلیل دانایی است
اما هوا همیشه آفتابی نیست
عشق همیشه علامت رستگاری نیست
و من گاهی اوقات مجبورم
به آرامش عمیق سنگ حسادت کنم
چقدر خیالش آسوده است
چقدر تحمل سکوتش طولانی ست
چقدر ...
سید علی صالحی
مرد توی تخت جابجا شد چندباری نگاه کرد به ساعت روی دیوار، چشمها را تنگ کرد عقربهها را ندید، بلند شد نشست روی تخت سر چرخاند به اطراف، هوا هنوز تاریک بود، چشمهایش به تاریکی عادت کرد بلند شد آمد توی آشپزخانه، کتری را پر کرد فندک اجاق را زد و زیر کتری رادگیراند، نشست پشت میز آشپزخانه، نور تیر چراغ برق از کوچه میزد توی آشپزخانه، گوشی را برداشت، عکسها و نوشتهها را بالا پایین کرد رسید به عکس زن مکث کرد، خیره شد به زن یادش آمد زن گفته بود شبیه هم نیستیم، شبیه آرزوهای هم نیستیم، زن گفته بود تو شبیه آسمان کویر در شب هستی من شبیه آسمان شهری پر نور در شب. مرد اولش نفهمیده بود ولی بعد فکر کرده بود که زن راست گفته است، آنها دو دنیای متفاوت بودند، دو سر جهانی شلوغ و آرام. کتری جوش آمده بود، مرد گوشی را رها کرد روی میز رفت توی قوری چای بریزد، تصویر زن هنوز لبخند به لب داشت.
+ داستانک
آدم از دلتنگی خسته میشود؟
آری خسته میشود!
اگر نتواند آن را به زبان بیاورد.
ایلهان برک
اگر در سر یک ملت بذر دانش و اخلاق بکارید و آنها را آبیاری کنید حاصلخیز کنید، روشن کنید و تربیت کنید خواهید دید که دیگر نیاز به بریدن و به دار آویختن این سرهای نازنین نیست !
خاطرات یک محکوم - ویکتور هوگو
از تو کبریتی خواستم
که شب را روشن کنم
تا پلهها و تو را گم نکنم
کبریت را که افروختم، آغاز پیری بود
گفتم دستانات را به من بسپار
که زمان کهنه شود
و بایستد
دستانات را به من سپردی
زمان کهنه شد و مُرد
احمدرضا احمدی
سیم های زیر تار زنانه است و سیم های بم مردانه و از تلفیق این دو است که موسیقی دلنواز زندگی نواخته می شود.
ساربان سرگردان - سیمین دانشور
ماه بالای سر آبادی است
اهل ابادی در خواب است
باغ همسایه چراغش روشن,
من چراغم خاموش.
یاد من باشد تنها هستم.
ماه بالای سر تنهایی است.
سهراب سپهری
تو این دنیا از یه نفر که معذرت می خوای بقیه وایمیستن تو صف!
سگ کشی - بهرام بیضایی